باران تنهایی

«باتب تنهایی جانکاه خویش زیرباران می سپارم راه خویش»

باران تنهایی

«باتب تنهایی جانکاه خویش زیرباران می سپارم راه خویش»

متکی به خود!

ما بچه ها تو بیشتر مراحل زندگیمون به مادرها پدرهامون وابسته ایم،بهشون نیازداریم..ازتولد وکودکی بگیر..تا جوونی و سنی که دلمون می خواد مستقل مستقل باشیم..اما هرچه قدرم مستقل باز یه جایی هست که مجبوریم بهشون رو بندازیم..حالا بدتر از این اینکه وقتی غرورتو زیر پا میزاری و ازشون درخواستی می کنی..با جوابهایی مثل..الان وقت ندارم،باشه باشه های الکی،یا سرسری گرفتن خواست هات روبرو بشی..! 

گاهی مسئله چیزی نیست که به شوخی بگیریش..سهل انگاری کنی..کمک نکرده نمک رو زخم بپاشی..! 

اوایل سال تحصیلی گاهی اوقات حالم بد میشد...دردهای خفیفی در قلبم احساس کردم..فکر می کردم به خاطر اضطرابه امااین درد اروم گرفتنی نبود..مجبور شدم به مادرجان بگم..مادرجان فرمودند خوب میشی دخترم واسه اضطرابه درسه..فکر می کرد دارم خودمو براش لوس می کنم..مدتی گذشت تا خودم مجبور شدم تنهایی برم دکتر..اونم دکتر داخلی و قلب..دکترجان هم دید که بنده تنها اومدم و همراه ندارم گفت خوب چی شده؟منم گفتم که چی شده .دکترجان میگفت وای چه همه بیماری..پس چطور زنده موندی؟بعدم گفت برو اکو بیا ببینم چی شده..الان که قلبت صدای غیرعادی داره..چندروز بعد بازم تنها رفتم اکو قلب..خانم دکتر گفت نرمی دریچه داری بیشتر خانم ها این بیماری رو دارن مهم نیست اما باید بری دکتر..وقتی به پدرجان گفتم پدرجان گفتند وای حالا دخترمون رفتنیه چی کار کنیم؟بعد با حالت جدی گفت باشه با مامان حتما برو دکتر پیگیری کن..مدتها گذشت..درد من بیشتر اما صدام در نیومد تا کنکورم و دادم یه روز رفتم بیرون توی گرمای تابستون حالم خیلی بد شد نفسم بالا نمیومد..برگشتم خونه مادرجان حال زار دخترشو دید دلش به رحم اومد به پدرجان گفت..پدرجان روز بعدبه راحتی با یه تماس تلفنی با یه اشنا به مادرجان گفت الان می تونید برید دکتر...،بعد خبرشو بهم بدید دوباره با شوخی گفت اگه نیاز به بستری داشت بگید جای خوب بستریش کنندو بلاخره..جناب دکتر فوق تخصص قلب درجواب مادرجان که گفتند نرمی دریچه دارم گفتند خانم نرمی دریچه داشته حالا نارسایی دریچه است..وباید قرص مصرف کنه و توصیه های دیگه..که فقط باعث جاری شدن چند قطره اشک ناقابل در سکوت خنده ای تلخ برای قدرشناسی از این همه لطف و توجه مادر و پدر عزیز شد..!   

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه 1390/04/13 ساعت 14:25

خدارو باز هم شکر کن که پدر و مادر داری... که حداقل قلب داری با یک نارساییه جزیی که اونم با مراعات خوب میشه... خدارو شکر کن که بدتر از اینا سراغت نیومده....
اون دخترو یادته همه ازش می ترسیدن!!!
خدایا شکرت

اره می تونست بدتر از این باشه خدا رو شکرت..من فقط از این سهل انگاریشون غصه ام می گیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد